مورچه |
|||
برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
چنانچه ملکی مال غیر منقول از پلاک اصلی به هر مساحت مجزا شود، اداره ثبت اسناد پلاک دیگری می دهد که آن را پلاک فرعی از اصلی می نامند. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
هر قریه یا ده قصبه اداره ثبت اسناد محلی دارای شماره خاصی است که آن را پلاک اصلی ثبتی گویند، که سمت چپ سند دفترچه نوشته می شود. در اصطلاحات اداری دستوری است که رئیس های ادارات ذیل نامه ها نویسند. مینوت نامه موقتی است که پیشنهاد مضمون نامه را در آن نوشته و پس از تصویب وزیر یا رئیس اداره، آن را پاکنویس کرده به امضا می رسانند و به جریان می اندازند. اجرای تعهدی که موضوع آن وجه نقد باشد. اصطلاح payement در حقوق فرانسه اعم از پرداخت است، زیرا شامل تعهداتی که موضوع آن وجه نقد هم نباشد نیز می شود. اراضی ای که فاقد حد طبیعی هستند و حد فاصل معینی هم با مجاورین ندارند، باید قبل از تحدید حدود توسط متقاضی ثبت پی کنی شود. پی کنی دلیل تصرف، و تصرف از دلایل مالکیت است. ماده ٨٠ آیین نامه ق.ث چنین مقرر می دارد: - در اراضی بیاضی غیر محصور که حد فاصل نداشته باشد، باید در اطراف زمین به عمق نیم گز از طرف مالک پی حفر شود. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
پس از انجام عملیات تحدید حدود و تطبیق صورتمجلس، تحدید حدود با مجاورین نماینده ثبت اولین پیش نویس سند مالکیت را مطابق ماده ٨٣ ایین نامه قانون ثبت تهیه و استخراج نموده و ضمیمه پرونده به شعبه بایگانی تسلیم می کند. ورقه فلزی که روی ان شماره مخصوصی را نقر و معمولا بر سر در خانه ها یا روی اشیا نصب مینمایند. مثل: پلاک خانه، پلاک ماشین. سابقا برای قراء ( اطراف زمین را گویند که در میان آن زراعت کرده باشند و زارعان بر بالای آن آمد و شد کنند تا زراعت پایمال نگردد و آب در زمین بایسند ) یا ( بلندی گرداگرد زمین کاشته شده )و مزارع پلاک سنگی به کار رفته و در مرکز قریه نصب میشد ساحل مسطح دریا. گرمابه دریایی که جای شنا و حمام و تفریح است. امروزه خانه یا اتاق هایی را که برای استفاده مسافران ساخته می شود پلاژ می گویند. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
در شرکت های سهامی، یک قسمت از قیمت یا مبلغ اسمی سهام نقدا پرداخت و در قسمت دیگر آن تعهد بر پرداخت می شود، که آن را در اصطلاح حقوقی تجارت پذیره نویسی می گویند. ورقه ای که حاکی از قبول پرداخت قیمت یک یا چند سهم باشد. عبارت است از مثل آن، در صورتی که مثلی باشد و قیمت آن، هرگاه قیمتی باشد. در معانی زیر بکار رفته است: ١- درمعاملات معوض، هر یک از عوضین، مثلا مبیع بدل ثمن است و ثمن بدل مبیع. ٢- مالی که باید زیان زننده برای خسارت به آسیب دیده بپردازد ( ماده ٣١١ ق.م ) ( فقه، زن و مردی که به سن بلوغ رسیده باشند ) ( مواد ٣۴، ٣۵، ٣۶ قانون مجازات عمومی ) سن بلوغ در پسر، ١۵ سال تمام قمری و در دختر، ٩ سال تمام قمری است. (تبصره یک ماده ١٢١٠ ق.م الحاقی ٨/١٠/١٣۶١ ) محوطه ای معمولا محصور است که در آن انواع درخت ها و گل ها را کاشته باشند. بر اساس قانون، در مناطق جنگلی، باغ دارای مشخصات زیر است: ١- دارای حدود مشخص اختیاری باشد ( نه طبیعی ) ٢- حجم درختان جنگلی خودروی آن از ۵٠ متر مکعب در هر هکتار تجاوز نکند. ٣- دست کم در هر هکتار ١٠٠ عدد درخت بارده جوان دست کاشت میوه ای وجود داشته باشد. ۴- دست کم ٩دهم سطح آن را کَنده و از ریشه درختان جنگلی، پاک شده باشد. ( ماده ١ آیین نامه اجرایی قانون ملی شدن جنگل ها مصوب سال ١٣۴٢ ) هر عمل حقوقی که مخالف مقررات قانونی بوده و قانون آن را فاقد هرگونه اثر حقوقی شناخته باشد؛ مانند بیع صغیر. صفت این عمل حقوقی را بطلان گویند. بطلان در مقابل صحت استعمال می شود. عقد باطل عقدی است که به نظر قانونگذار وجود خارجی ندارد و به هیچ عنوان نمی توان اثری بر آن باز کرد. مثال: ماده ٣۶١ ق.م " اگر در بیع عین معین معلوم شود که مبیع وجود نداشته، بیع باطل است " در بطلان عقد، باید برخلاف قانون و مقررات باشد. ثانیا از طرف دادگاه حکم صادر شود. مرضی سوداوی است که موجب غلبه سفیدی یا سیاهی بر بخشی از پوست پیکر ادمی است و در ماده ١١٢٣ ق.م از موجبات فسخ نکاح برای مرد شمرده شده است. کسی است که مالک زمین و عوامل دیگر زراعتی نیست و در مقابل انجام کار زراعتی برای مالک یا گاوبند، سهمی از محصول برمیدارد. ( قانوناصلاحات ارضی ) نوشته ای است که به موجب آن شخصی به دیگری دستور می دهد که به رویت یا به وعده معین مبلغی در وجه شخص ثالثی یا به حواله کرد او و یا در وجه حامل بپردازد. برات علاوه بر امضا یا مهر برات دهنده، باید دارای شرایط زیر باشد: ١- قید کلمه برات در روی ورقه. ٢- تاریخ تحریر. ٣- اسم شخصی که باید برات را تادیه کند. ۴- تعیین مبلغ برات. ۵- تاریخ تادیه وجه برات. ۶- مکان تادیه وجه برات ( اعم از این که محل اقامت محال علیه باشد یا محل دیگر ) ٧- اسم شخصی که برات در وجه یا حواله کرد او پرداخت می شود. ٨- تصریح به اینکه نسخه اول یا دوم یا سوم یا چهارم است ( ماده ٢٢٣ ق.ت ) علاوه بر مطالب فوق که قید آن در برات لازم است و عدم رعایت آن موجب سلب امتیاز از سند است، آن طور که بین تجار معمول است و قانونا این عمل منع نشده، مطالب دیگری در برات طبق عادات و رسوم می شود که عمده معمول از این قرار است: ١- قید اعلام بعدی: کسی که برات را صادر می کند، اگر بنویسد که برات مطابق اعلام بعدی پرداخت شود، در این صورت محال علیه باید پرداخت برات را موکول به دستور بعدی ضادر کننده برات بکند و الا مسئول خواهد بود. ٢- قید بدون اعلام بعدی: تاکیدی است که لزوما وجه آن پرداخت شود. ٣- قید بازگشت بدون خرج: در صورتی است که محال علیه برات را نکول کند یا سر وعده نپردازد. دارنده برات بدون تحمل هزینه یا مراجعه به مقامات قضایی، به صادرکننده برات مراجعه می کند. در بعضب ممالک ( از جمله ایران، آمریکا، و تا چندی پیش در فرانسه ) مترادف میلیارد یعنی هزار میلیون و در بعضی دیگر ( از جمله انگلستان، آلمان، فعلا فرانسه ) به معنای یک میلیون میلیون می باشد. نمودار حساب دخل و خرج بازرگانان و در اصطلاح بانکی به معنای ترازنامه است. بیع هر یک از طلا و نقره به یکدیگر است، خواه مسکوک باشد و غیر مسکوک. مانند شمش و آلات زینت و امثال آن، مثل بیع طلا به نقره یا طلا به طلا. چون در قبض و اقباض طلا یا نقره صدای آن عموما شنیده میشود، بیع آن را بیع صرف ( صدا ) نامیده اند. مجموعه تاسیسات و لوازمی که برای یک صنعت، یا یک رشته تجارت و یا یک حرفه آزاد تجارت اختصاص داده شود. و در معنای وسیع به خود آن صنعت و تجارت حرفه هم گفته می شود. ماده ١٢٠٩ ق.م : " هرکس که دارای ١٨ سال تمام نباشد در حکم غیر رسید است. معذالک اگر بعد از ١۵ سال تمام رشد کسی در محکمه ثابت شود از تحت قیومیت خارج می شود " البته لازم به ذکر است که این ماده به موجب اصلاح قانون مصوب ١۴/٨/٧٠ حذف شده است. در اصطلاح، بلوغ زمانی است که قوای جسمی صغیر نمود، نموده و اماده برای توالد و تناسل میگردد و آن امری طبیعی است. ( مدنی ) مقداری از ثمن است که در باب اطمینان بایع، از طرف مشتری به او پرداخت می شود؛ خواه تسلیم مبیع مدت داشته باشد ( مانند بیع سلم )، خواه مدت نداشته باشد. ولی آوردن مبیع و تحویل دادن آن، نوعا مستلزم زحمت و یا هزینه می باشد. ( فقه ) بیعی که ایجاب و قبول آن لفظی باشد. ( این اصطلاح در مقابل بیع معاطاتی استعمال می شود ) در حقوق مدنی کنونی شرط تحقق بیع عقدی این نیست که ایجاب و قبول آن لفظی باشد و اساسا بیع به دو قسم عقدی و غیر عقدی تقسیم نمی شود. در فقه، بیع معاطات را عقد نمی دانند بلکه آن را یک نوع تراضی می دانند. بیع معاطات در فقه یک تراضی جایز است و مشمول اصاله اللزوم در عقود نمی شود ( قول مشهور ) ( فقه - مدنی ) در عقد بیع متعاملین می توانند شرط نمایند که هرگاه بایع در مدت معینی تمام مثل ثمن را به مشتری رد کند، خیار فسخ معامله را نسبت به تمام مبیع داشته باشد و همچنین می توانند شرط کنند که هرگاه بعضی از مثل ثمن را رد کرد، خیار فسخ معامله را نسبت به تمام یا بعض مبیع داشته باشد و در هر حال حق خیار تابع قرارداد متعاملین خواهد بود ( ماده ۴۵٨ ق.م ) ( فقه - مدنی ) الف- تملیک عینی است به عوض معلوم ( ماده ٣٣٨ ق.م ) شرط بیع این نیست که عوض مبیع پول باشد، ولی شرط این است که یکی از عوضین به عنوان ثمن داده شود ( مفهوم مخالف ماده ۴۶۴ ق.م ) و این امر بیع را از صلح جدا می کند. ب- عمل بایع را نیز به تنهایی بیع گویند. برخلاف معنی بالا ( که بیع به مجموع عمل بایع و مشتری گفته می شود ) چنانکه در باب وصیت به ایحاب موصی وصیت گفته می شود. استعمال بیع در مواد ٩٢ - ٢٠٢ قانون جزا مَجاز است نه حقیقت. اسناد راجع به مالکیت یا نقل و انتقال سابق بر معامله ای که فعلا انجام می گیرد ( ماده ٢٣ ایین نامه قانون ثبت - مصوب ١٣١٧ ). برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
صفتی است در یک عمل حقوقی که در آن رعایت کامل شرایط قانونی نشده ولی عمل مزبور بعلت نقص مذکور بنفع ذینفع در حالت تزلزل ( بین صحت و فساد ) اعلام شده و فقط ذینفع می تواند از طریق اعلام اراده خود آنرا ملحق به عمل کاملا صحیح و با کاملا فاسد و باطل گرداند و در حقیقت چنین عملی باطل نیست و بلکه موقوف است ( همانطور که فقها هم به آن عنوان موقوف داده اند ). و باید بوسیله دادگاه باطل گردد و مورد آن معلول شدن اراده بعلت اشتباه یا اکراه و یا محجور بودن عاقد است. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
بطلان واقعی همین است و بطلان مطلق، بی اثر بودن عقد یا ایقاع به علت فقدان شرط یا شروطی است که بدون آنها قانونا نمی تواند اثر داشته باشد و رضایت ذینفع هم نمی تواند آن را موثر کند. ( فقه ) شرطی که موضوعی را نفی کند مشروط را نسبت به آن موضوع نفی شده " به شرط لا " گویند. مثال: هر کس که مالی را میخرد بطور ضمنی بر بایع شرط می کند که مبیع مال غیر نباشد. یعنی به این شرط وارد بیع می شود که مبیع، مال خود بایع باشد، نه مال ثالث ( بند دوم ماده ٣۶٢ ق.م بر همین پایه قرار دارد ) و همچنین هرکس مالی میخرد به طور ضمنی شرط میکند که مبیع فاسد و معیوب نباشد. ( فقه ) هرگاه موضوعی مشروط به شرطی باشد، آن موضوع را " به شرط شئ " گویند. مثال: تسلیم مبیع به خریدار مشروط است به تسلیم ثمن به بایع، ولو اینکه ماده این شرط در عقد ذکر نشده باشد؛ زیرا قاعده عدل و انصاف و بدیهی عرف این اقتضاء را دارد. کسی که در عقد بیع غالبا در طرف ایجاب واقع می شود و به مال او به عنوان معوض و مبدل نگاه می شود نه عوض و بدل. در اصطلاح تجارت، نشان و علامتی که بر روی عدل و مال التجاره نویسند. و آن به معنای ایجاد است. ایقاع به وسیله قصد انشای یک نفر بدون آنکه موافقت شخصی دیگر را لازم داشته باشد حاصل می شود و حقی را ایجاد و اسقاط می کند. ایجاد حق مانند تملک در حیازت مباحات و اسقاط حق مانند ابراء حق دینی و اعراض از مالکیت. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات نويسندگان |
|||
![]() |