مورچه |
|||
بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. هر عقدی که فاقد یکی از شرایط صحت معامله باشد باطل است و الّا صحیح است. شرایط صحت عقد بیشتر از امور مذکور در ماده ١٩٠ قانون مدنی است. مثلا جهل به قدرت تسلیم و تسلّم در حین عقد بیع، موجب بطلان بیع خواهد بود و این امر در ماده ١٩٠ پیش بینی نشده است. عقدی است که یک طرف منفعت عین یا نیروی کار خود را در ازای گرفتن اجرت به دیگری می دهد. تعهد یک طرف به قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد ( ماده ١٨٣ قانون مدنی ) انتقاد : این تعریف فقط شامل عقود عهدی است نه عقود تملیکی. مضافاً که، این تعریف شامل عقودی که نتیجه آن انتفای امر موجودی است نمی شود و حال اینکه فقها در باب صلح از نوعی صلح بحث کرده اند که نتیجه آن انتفای امری موجودی است. در لغت به معنی معرفت و شناسایی است و پس از آن به معنی چیزی که در ذهن شناخته شده و مانوس و مقبول خردمندان است به کار رفته است. در اصطلاح فقها : روش مستمر قومی است در گفتار یا رفتار. و آن را عادت و تعامل نیز نامند. لازم نیست همه افراد یک قوم آن روش را داشته باشند تا عرف محقق شود بلکه کافی است که اغلب آنان دارای روش مزبور باشند و عرف به همین مقدار محقق می شود. در صورت اخیر آن را عرف غالب و در صورت نخست آن را عرف شایع می نامند. عرضی است که هیچ وقت از ماهیت معین جدا نشود. مانند کاشف از قصد عاقد که هیچ وقت جدا از آن عقد نیست، زیرا عقد بدون کاشف از قصد تحقق پیدا نمی کند. در مقابل عرضی مفارق استعمال می شود. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
صفت اسناد و یا دیون بدون موعد اجل است. بیشتر سندهای نکاحیه و مهریه زوجه به صورت عندالمطالبه بر ذمّه زوج قرار دارد. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
عقدی که متضمن اخذ و عطاء ( داد و ستد ) و الزام و التزام از طرفین باشد. به این تعریف، عقد نکاح هم جزء عقود معاوضی است. گاهی عقد معاوضی در خصوص عقودی که در آنها مبادله مال از طرفین می شود، گفته می شود و عقد نکاح را ( شبه عقد معاوضی ) گویند. این اصطلاح در مقابل دو دسته از عقود ذیل گفته می شود : الف - عقودی از جانب دیگری عطاء صورت گیرد مانند هبه و رهن. ب - عقودی که متضمن اخذ و عطا نیست مانند عقود اذنیه ( عقد اذنی ) از قبیل عاریه و ودیعه و وکالت. عقدی است که کسی بدون داشتن سمت نمایندگی یا اصالت، برای غیر و یا در مال غیر انجام دهد. این تعریف شامل فضولی در نکاح و شامل فراز مدلول ماده ٢۴٧ قانون مدنی نیز می شود. ( ماده ٧١ آیین نامه اجرایی مفاد اسناد رسمی ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
عقدی را کویند که شرایط چهارگانه نفوذ را به طور کامل دارا نباشد، ولی بتوان نقص آن را مرتفع ساخت. و آن در موردی است که عقد غیر از رضای معتدل ( که قسمتی از شرط اول است ) بقیه شرایط را دارا باشد. ( عقد فضولی ) نیز غیر نافذ است که می توان بوسیله رضای متاخّر از آن رفع نقص کرده و آن را تکمیل نمود و صحیح گرداند، یا بوسیله رد آن را باطل ساخت. عقد غیر نافذ. در حالت عدم نفوذ، نظیر عقد باطل است؛ با این تفاوت که سبب عدم نفوذ آن قابل رفع است. مثلا عقدی که در اثر اکراه واقع می شود هیچ تعهدی ایجاد تخواهد کرد ولی هرگاه شخصی مکره آن را تنفیذ کند، آثار حقوقی عقد صحیح از ابتدا بر آن بار خواهد شد. ( ماده ٢٠٩ قانون مدنی ) صفت تصرف بدون مجوز قانونی است. از همین قبیل است ید عدوانی در ماده ٣٠٨ قانون مدنی. عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به طرف دیگر اجازه می دهد که از عین مال او مجّاناً منتفع شود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند. ( ماده ۶٣۵ قانون مدنی ) و طبق ماده ۶٣٨ قانون مدنی عاریه عقدی است جایز و به فوت هر یک از طرفین منفسخ می شود. آقای دکتر امامی در کتاب حقوق مدنی جلد ٢ می نویسد : عاریه در ظاهر شبیه به احاره است با این فرق که عاریه از عقود غیر معوض است. در اجاره منافع عین مستاجره به مستاجر تملیک می گردد و در عاریه اجازه انتفاع به مستعیر داده می شود، بدون آنکه منافع برای مدتی به او تملیک شود. در معنای اصطلاحی به کسی گفته می شود که ایجاب یا قبول عقدی را می خواند، خواه برای خود یا به نمایندگی از طرف دیگری. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
آن نوع ظهر نویسی که منتفع از ظهر نویسی نیست به سند ظهر نویسی شده حق یک بستانکار یا وثیقه را پیدا می کند. باید این مراتب در سند ظهر نویسی شده قید گردد. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
آن ظهر نویسی که به اختیار وکالتی در اخذ وجه سند به حساب ظهر نویس می دهد. طاق مانند. به شکل اطاق. در اصطلاح زمین شناسی، چین خوردگی های زمین که به شکل طاق است. و نیز طاقدیس یا تخت طاقدیس نام تخت خسرو پرویز بوده که آن را از عجایب عهد خسرو پرویز شمرده اند. مصغّر طاق. طاق کوچک. جایی که در دیوار اطاق درست کنند برای گذاشتن ظروف یا چیزهای دیگر. طاق هم گویند. الف - کسی که ایجاب را عرضه کند و آن را قبول می کند، خواه هر یک از طرفین یک نفر باشد یا بیشتر. ب - در معنی عام شامل هر یک از طرفین عقد و قائم مقام قانونی آنها می باشد. الف - به معنی عقد ضمان به کار رفته است. ب - در معنی اعم از عقد ضمان و عقد کفالت ( ماده ٧٣۴ قانون مدنی ) استعمال شده است. در اصطلاح عامیانه، ایم قسم ضمانت ( ضمانت در خصوص کفالت ) را ضمانت تنی می گویند. الف - کسی که بدون مجوز قانونی وضع ید بر عین مال غیر نموده و موجب مواد ٣٠٨ و ٣١١ قانون مدنی باید عین را رد نماید. از این تکلیف قانونی به ضمان عین تعبیر شده است و در مقابل آن ضمان بدل و ضمان مثل و ضمان قیمت به کار می رود. ب - ضمان اعیان مضون نیز از نوع ضمان عین است. بنابراین ضمان عین ممکن است قانونی و قراردادی باشد. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
یعنی در صورتی که مشتری ثمن را به بایع داده باشد و ثالثی به نفع بایع ضامن شود که اگر مبیع مستحق للغیر درآید و آن غیر هم بیع را تنفیذ نکند، ثالث از عهده غرامات مشتری برآید. و این ضمان صحیح است. هم چنین است ضمان از مشتری در موردی که ثمن عین شخصی باشد. الف - اسم وثیقه و نوشته حاکی از وثیقه است. وثیقه به معنی استوار کردن عمل حقوقی از طریق ضبط آن در نوشته و سند است. ب - عهده به معنی ثمن است و ضمان عهده یعنی ضمان ثمن. ج - خسارت و ضرر حاصل از بیع برای مشتری ( منشاء خسارت هرچه باشد از قبیل نقص مبیع و یا مستحق للغیر در آمدن آن ) را عهده گویند. د - ضمان عهده یعنی ضمان نقص و سستی و ناتمامی معامله. چه، عهده به معنی نقص و سستی است. ه - عهده به معنی ذمّه و تعهّد و التزام نیز هست. ضمان عهده در مقابل ضمان اعیان مضونه است. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
معدل عایدات خالص مالکانه ی سه ساله ی سال های ١٣۴٠ تا ١٣۴٢ مورد اجاره با توجه به عرف محل با تراضی مالکین و زارعین ( مجموعه اصلاحات اراضی - چاپ مجلس - صفحه ٨۵ ) ضرری است که به عرض و شرف متضرر یا یکی از اقارب او وارد می شود. مثلا بر اثر افشای راز مریض به حیثیت او لطمه وارد می شود. این خسارت طبق قانون مسئولیت مدنی مصوب ١٣٣٩ قابل مطالبه است. ( ماده ٩ آیین نامه دادرسی کیفری ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
ضرری که از عدم اجرای تعهد و یا اجرای ناقص تعهد برای متعهدله ناشی شده باشد. الف - متعهد در عقد ضمان را گویند. ( ماده ۶٨۴ قانون مدنی ) ب - مسئول خسارت مالی. ج - مسئول مدنی و جزایی ( در فقه استعمال شده است ) بلوک را به چند ناحیه تقسیم کرده و برای هر ناحیه اداره ای به عنوان اداره ناحیه تاسیس و رئیس آن اداره ( که نماینده وزارت کشور در آن ناحیه بود ) را ضابط یا مباشر می گفتند که به تصویب نائب الحکومه ی بلوک و امضاء حاکم ولایت به سمت خود منصوب می شد و کد خدایان دهات تابع او بودند و حفظ امنیت و رفاه و نظم ناحیه ها بعهده ضابطان بود. ( ماده ٣۶۵ به بعد قانون تشکیل ایالات و ولایات مصوب ١٣٢۵ قمری ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
یعنی تعهد قانونی بر دعین یا اعیان معین به مالک آن ( چنانکه اگر نمونه ای از آن را عاریه می شناسیم ) و اگر تلف شود قیمت آن داده شود ( ماده ٣١١ قانون مدنی ) این ضمان به توافق طرفین هم درست است. عقد ضمان عبارت است از این که شخصی مالی را که بر ذمّه دیگری است به عهده بگیرد متعهّد را ضامن و طرف دیگر را مضمون له و شخص ثالث را مضمون عنه یا مدیون اصلی می گویند. ( ماده ۶٨۴ قانون مدنی ) در تعلیق ضمان اگر ضامن قید کند که مثلا اگر مدیون نداد من ضامنم، باطل است، ولی التزام به تادیه ممکن است معلّق باشد و در مثال مزبور ضامن منجّزاً ضمانت نکرده بلکه او بر فرض عدم پرداخت دین از طرف مدیون می باشد، و این امر تعلیق در عقد ضمان است. ولی در صورتی که ضمانت منجّزاً واقع شود، چنان که ضامن گوید من ضامنم و اگر مدیون نپرداخت من می پردازم، اشکالی نخواهد داشت. الف - به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخص مالی را که بر ذمّه دیگری است به عهده بگیرد. ( ماده ۶٨۴ قانون مدنی ) ب - به معنی مسئولیت مدنی است. ج - گاهی به معنی اعم از عقد ضمان و عقد کفالت استعمال شده است. ضمان بر ٢ نوع است : ١- ضمان عقدی، چنان است که ماده ۶٨۴ قانون مدنی می گوید : « عبارت است از این که شخصی مالی را بر ذمّه دیگری است به عهده بگیرد و آن نوعی از انتقال دین است » ٢- ضمان قهری، عبارت است از مسئولیت انجام امری و یا جبران زیانی که کسی در اثر عمل خود به دیگری وارد آورده است. چون مسئولیت مزبور در اثر عمل قضایی و بدون قرارداد و عقد حاصل می شود آن را قهری می گویند. ضمان موجّل به فوت ضامن، حال می شود. ( ماده ٧٠۵ قانون مدنی ) کلمه ای که به وقت معامله و عقد بر زبه آن جاری کنند. مثال : ماده ١٣۴ قانون مدنی می گوید : « طلاق باید به صیغه ی طلاق در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که صیغه طلاق را بشنوند واقع گردد. عقد صلحی است که هر یک از طرفین، مال یا حق موجود یا محتملی را مورد معامله قرار دهند. صلح معوض، دو قسم است : ١- صلح محاباتی. ٢- صلح غیر محاباتی. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
صلحی که یک طرف آن ( مصالح ) مال یا حق موجود یا محتملی را واگذار می کند، بدون اینکه متقابلاً از طرف خود چیزی دریافت کند. ( ماده ٧۵٧ قانون مدنی ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
صلحی که یک طرف آن ( مصالح ) مال یا حق موجود یا محتملی را واگذار می کند، بدون اینکه متقابلاً از طرف خود چیزی دریافت کند. ( ماده ٧۵٧ قانون مدنی ) عبارت از تراضی و تسالم بر امری است، خواه تملّک عین باشد یا منفعت و خواه اسقاط دین و حق و یا غیر آن. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات نويسندگان |
|||
![]() |