مورچه |
|||
در لغت به معنی ضعف است و بمعنی وثیقه و کاغذی که در آن وثیقه بیع و شرحی نوشته می شود آمده است که در آن مقدار ثمن و اوصاف و حال بودن یا موجل بودن نوشته می شود و غالبا در ثمن بکار می رود. و ضامن ثمن شدم. نزدیک بهمین معنی است. چون عهده نی شود کسی فردا را حالی خوش دار این دل پر سودا را چون منظور از فردا پاداش و عوض اخروی است. عهده شدن بمعنی تعهد کردن و ضامن شدن بیمه گر ( ماده ٣٩١ و ٣٩٢ قانون مدنی ) در لغت به معنی ضعف است و بمعنی وثیقه و کاغذی که در آن وثیقه بیع و شرحی نوشته می شود آمده است که در آن مقدار ثمن و اوصاف و حال بودن یا موجل بودن نوشته می شود و غالبا در ثمن بکار می رود. و ضامن ثمن شدم. نزدیک بهمین معنی است. چون عهده نی شود کسی فردا را حالی خوش دار این دل پر سودا را چون منظور از فردا پاداش و عوض اخروی است. عهده شدن بمعنی تعهد کردن و ضامن شدن بیمه گر ( ماده ٣٩١ و ٣٩٢ قانون مدنی ) در معاملات معوض هر یک از عوضین عوض مسمی نامیده می شوند هرگاه عوض مسمی تلف شود بدلی که به جای آن داده می شود ( عوض المثل نام دارد. در خصوص اجاره، عوض المثل را اجرت المثل نامند ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
مجموعه کارهایی است که پس از پایان یافتن آنها اداره ثبت آمادگی صدور و دادن سند مالکیت را بمتقاضی ثبت دارد. این اعمال با نشر آگهی ماده ٩ قانون ثبت آغاز می شود و با ختم کارهای تحدید حدود پایان می پذیرد. ( ماده ٨٣ و ٨۴ نظامنامه قانون ثبت ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
هدف نوعی هر یک از متعاملین در هر یک از معاملات. این هدف نسبت به تمام اشخاصی که آن نوع از معامله را انجام می دهند یکسان است. مثلا هر بایعی در هر بیعی می خواهد به ثمن مبیع دست یابد پس وصول به ثمن مبیع دست یابد پس وصول به ثمن مبیع علت اقدام بایع به معامله است. همچنان که وصول به مبیع برای هر مشتری علّت اقدام او به معامله است. علّت به این معنی در مقابل « جهت » استعمال می شود. امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تاخیری رخ دهد بدنبال آن واقع می شود و آن چیز دیگر را معول گویند مثلا قصد انشاء علت ایجاد یک یا چند اثر حقوقی است بهمین جهت می گویند : بین انشاء و اثر آن ( که آن اثر را منشاء بضم میم می گویند ) یک آن هم فاصله واقع نمی شود. از نظر حقوقی علت عبارت است از هدف مستقیمی که برای وصول به آن، شخصی خود را متعهد کند. مثلا اجراء تعهد در عقدی که برای طرفین ایجاد تعهد می کند علت عقد محسوب است. این هدف نوعی است یعنی نوع مردم در اینگونه عقود این هدف را دارند هدفهای شخصی را « مُتیف » می نامند. عقدی است که منشاء ( به ضمّ میم ) در حین عقد به وجود نهایی و بدون تزلزل موجود گردد. عقدی که انتقال مال از طرفین و یا قبول تعهد از طرفین باشد. گاهی آن را عقد معاوضی می نامند. مانند بیع و صلح معوض و اجاره. عقدی است که منشاء ( به ضمّ میم ) در حین عقد به وجود نهایی و بی تزلزل موجود نگردد. معلّق بودن عقد باعث جواز عقد نمی شود و به موت و جنون طرفین منفسخ نمی گردد. عقدی که صرف نظر از خیار نتوان آن را فسخ نمود. خیاری بدون عقد مانع لزوم آن نیست. عقدی که به موجب آن وام گیرنده ( یا ثالثی به نفع او ) مالی را اعم از منقول یا غیر منقول نزد وام دهنده به وثیقه بگذارد و برای وام دهنده یک حق عینی بر آن مال ایجاد می شود. هرگاه عرضی معین بر چند ماهیت عارض شود آن عرض را نسبت به هر یک از ماهیات، عرض عام گویند. مانند خیار غبن که عارض بر ماهیت بیع و اجاره و صلح می شود. ( ماده ۴۵۶ قانون مدنی ) عرض که اختصاص به یک ماهیت دارد عرض خاص نامیده می شود. مانند خیار تاخیر ثمن که اختصاص به بیع دارد. الف - به فتح اول و سکون ثانی، در علم درایه، خواندن متن حدیث است بر استاد ( شیخ ) از حفظ یا از روی نوشته و این یکی از طرق تحمل حدیث به وجه صحیح است. ( درایه شهید - صفحه ١٠٨ ) ب - به معنی غیر از نقدین از امتعه و کالا و اموال را گویند. ج - به فتح اول و ثانی ( بنگرید : عرضی ) و به معنی اخیر در اصطلاحات ذیل به کار رفته است : عرض خاص و عرض عام. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
یعنی مرتهن از حق وثیقه خود بر خصوص عین مرهونه چشم بپوشد و به این ترتیب دارایی رهن، متعلق حقوق و طلب وی گردد. در این صورت سند رهنی وی تبدیل به سند ذمّه ای می شود و به جای اجرای مقررات ماده ٣۴ قانون ثبت، مقررات راجع به اجرای سند ذمّه ای در حق مدیون اجرا شود. اختلاف نظر عمیقی در صحت عدول از رهن وجود دارد و صحت آن مطلقا ممنوع است. ( مجله حقوقی دادگستری - سال ١٣۴٣ - شماره ٢ - دی ماه - صفحه ٩ ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
کسی که در عقد مساقات درختان میوه را برای نگهداری و آبیاری از مالک آن می گیرد. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. بر دو قسم است: الف - عقدی است که طبعاً قابل فسخ است و به موت و جنون و سفه احدی از طرفین منفسخ می شود، مانند عاریه. ب - به معنی عقد مشروع و مطابق قانون است. در مقابل عقدی است که قانون آن را منع کرده باشد، مانند قمار. هر عقدی که فاقد یکی از شرایط صحت معامله باشد باطل است و الّا صحیح است. شرایط صحت عقد بیشتر از امور مذکور در ماده ١٩٠ قانون مدنی است. مثلا جهل به قدرت تسلیم و تسلّم در حین عقد بیع، موجب بطلان بیع خواهد بود و این امر در ماده ١٩٠ پیش بینی نشده است. عقدی است که یک طرف منفعت عین یا نیروی کار خود را در ازای گرفتن اجرت به دیگری می دهد. تعهد یک طرف به قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد ( ماده ١٨٣ قانون مدنی ) انتقاد : این تعریف فقط شامل عقود عهدی است نه عقود تملیکی. مضافاً که، این تعریف شامل عقودی که نتیجه آن انتفای امر موجودی است نمی شود و حال اینکه فقها در باب صلح از نوعی صلح بحث کرده اند که نتیجه آن انتفای امری موجودی است. در لغت به معنی معرفت و شناسایی است و پس از آن به معنی چیزی که در ذهن شناخته شده و مانوس و مقبول خردمندان است به کار رفته است. در اصطلاح فقها : روش مستمر قومی است در گفتار یا رفتار. و آن را عادت و تعامل نیز نامند. لازم نیست همه افراد یک قوم آن روش را داشته باشند تا عرف محقق شود بلکه کافی است که اغلب آنان دارای روش مزبور باشند و عرف به همین مقدار محقق می شود. در صورت اخیر آن را عرف غالب و در صورت نخست آن را عرف شایع می نامند. عرضی است که هیچ وقت از ماهیت معین جدا نشود. مانند کاشف از قصد عاقد که هیچ وقت جدا از آن عقد نیست، زیرا عقد بدون کاشف از قصد تحقق پیدا نمی کند. در مقابل عرضی مفارق استعمال می شود. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
صفت اسناد و یا دیون بدون موعد اجل است. بیشتر سندهای نکاحیه و مهریه زوجه به صورت عندالمطالبه بر ذمّه زوج قرار دارد. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
عقدی که متضمن اخذ و عطاء ( داد و ستد ) و الزام و التزام از طرفین باشد. به این تعریف، عقد نکاح هم جزء عقود معاوضی است. گاهی عقد معاوضی در خصوص عقودی که در آنها مبادله مال از طرفین می شود، گفته می شود و عقد نکاح را ( شبه عقد معاوضی ) گویند. این اصطلاح در مقابل دو دسته از عقود ذیل گفته می شود : الف - عقودی از جانب دیگری عطاء صورت گیرد مانند هبه و رهن. ب - عقودی که متضمن اخذ و عطا نیست مانند عقود اذنیه ( عقد اذنی ) از قبیل عاریه و ودیعه و وکالت. عقدی است که کسی بدون داشتن سمت نمایندگی یا اصالت، برای غیر و یا در مال غیر انجام دهد. این تعریف شامل فضولی در نکاح و شامل فراز مدلول ماده ٢۴٧ قانون مدنی نیز می شود. ( ماده ٧١ آیین نامه اجرایی مفاد اسناد رسمی ) برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
عقدی را کویند که شرایط چهارگانه نفوذ را به طور کامل دارا نباشد، ولی بتوان نقص آن را مرتفع ساخت. و آن در موردی است که عقد غیر از رضای معتدل ( که قسمتی از شرط اول است ) بقیه شرایط را دارا باشد. ( عقد فضولی ) نیز غیر نافذ است که می توان بوسیله رضای متاخّر از آن رفع نقص کرده و آن را تکمیل نمود و صحیح گرداند، یا بوسیله رد آن را باطل ساخت. عقد غیر نافذ. در حالت عدم نفوذ، نظیر عقد باطل است؛ با این تفاوت که سبب عدم نفوذ آن قابل رفع است. مثلا عقدی که در اثر اکراه واقع می شود هیچ تعهدی ایجاد تخواهد کرد ولی هرگاه شخصی مکره آن را تنفیذ کند، آثار حقوقی عقد صحیح از ابتدا بر آن بار خواهد شد. ( ماده ٢٠٩ قانون مدنی ) صفت تصرف بدون مجوز قانونی است. از همین قبیل است ید عدوانی در ماده ٣٠٨ قانون مدنی. عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به طرف دیگر اجازه می دهد که از عین مال او مجّاناً منتفع شود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند. ( ماده ۶٣۵ قانون مدنی ) و طبق ماده ۶٣٨ قانون مدنی عاریه عقدی است جایز و به فوت هر یک از طرفین منفسخ می شود. آقای دکتر امامی در کتاب حقوق مدنی جلد ٢ می نویسد : عاریه در ظاهر شبیه به احاره است با این فرق که عاریه از عقود غیر معوض است. در اجاره منافع عین مستاجره به مستاجر تملیک می گردد و در عاریه اجازه انتفاع به مستعیر داده می شود، بدون آنکه منافع برای مدتی به او تملیک شود. در معنای اصطلاحی به کسی گفته می شود که ایجاب یا قبول عقدی را می خواند، خواه برای خود یا به نمایندگی از طرف دیگری. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
آن نوع ظهر نویسی که منتفع از ظهر نویسی نیست به سند ظهر نویسی شده حق یک بستانکار یا وثیقه را پیدا می کند. باید این مراتب در سند ظهر نویسی شده قید گردد. برچسب:, :: :: نويسنده : مهدیار
آن ظهر نویسی که به اختیار وکالتی در اخذ وجه سند به حساب ظهر نویس می دهد. طاق مانند. به شکل اطاق. در اصطلاح زمین شناسی، چین خوردگی های زمین که به شکل طاق است. و نیز طاقدیس یا تخت طاقدیس نام تخت خسرو پرویز بوده که آن را از عجایب عهد خسرو پرویز شمرده اند. مصغّر طاق. طاق کوچک. جایی که در دیوار اطاق درست کنند برای گذاشتن ظروف یا چیزهای دیگر. طاق هم گویند. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات نويسندگان |
|||
![]() |